اجتماعی - خاطره

گذری بر مسائل روز جامعه اعم از فقر، بی کاری، بیماری، ازدواج، اعتیاد، کودک آزاری و ... با مدیریت خانم بشیری

اجتماعی - خاطره

گذری بر مسائل روز جامعه اعم از فقر، بی کاری، بیماری، ازدواج، اعتیاد، کودک آزاری و ... با مدیریت خانم بشیری

شخصیت انسان های بدقول - بخش اول

 

بخش اول

برخی از انسان ها زمان و موقعیت دیگران را جدی نمی گیرند و ارزشی نیز برای آن قایل نیستند. این گونه افراد می توانند در زمره ی اشخاص بدقول قرار بگیرند. اما آن ها چگونه شخصیتی دارند؟ بخشی از بدقولی ها در خانواده و محیط اطراف، به زندگی پرمشغله ی جامعه مدرن امروزی بر می گردد. بدقولی نوعی ناهنجاری اجتماعی می باشد که پایه ی تربیت غلط در خانواده، زمینه ساز ایجاد این نوع رفتار نادرست ارتباطی می شود. همه ما انسان های بدقول زیادی را در طول زندگی مان دیده ایم و حتی ممکن است خودمان نیز جزو این دسته از آدم ها باشیم. این گونه افراد، کسانی هستند که "وفای به عهد" در قاموس اخلاقی شان جایگاهی ندارد و هیچ گاه بر سر حرف و وعده شان نمی ایستند. افرادی که به قول خودشان، همیشه دیگران را سر کار می گذارند و پس از بدقولی، نشانه ای از پشیمانی در چهره شان دیده نمی شود.

فرد بدقول ممکن است هر شخصی با هر طبقه ی اجتماعی باشد اما این که او کیست اهمیت زیادی ندارد، چرا که خصلتش در "پای بند نبودن به وعده هایش" است که آزار دهنده و مهم می باشد. شخص بد قول، معمولاً به مرور زمان اعتبارش را در میان اطرافیان از دست می دهد به طوری که هیچ کس برای حرف ها و قول هایش ارزشی قائل نیست. چنین فردی اگر از قضاوت دیگران نسبت به خودش ناراحت و رنجیده نشود، تصمیمی برای اصلاح رفتارش نمی گیرد و از وضعیتش نیز گلایه نمی کند؛ اما افرادی که کارهای روزمره شان به نوعی با وی گره خورده و مجبورند با چنین فردی زندگی کنند به ویژه اشخاص خوش قول، آزرده خاطر می گردند. حالا اگر چنین فردی، شریک زندگی آدم خوش قول باشد، مشکلات چند برابر می شود چون اساس زندگی زناشویی بر "پای بندی به عهد و پیمان" است. زمانی هم که بچه دار می شوید، قضیه حادتر نیز می گردد چرا که شما بر طبق قول تان عمل نمی کنید و از طرفی قانونی برای فرزندان تان ارائه می دهید اما آن ها نیز از زیر ِ کار در می روند و مسایل دیگر که البته ساده هم نیستند. شاید در نگاه اول خیلی مهم به نظر نرسد اما زمانی که "وفای به عهد" و "خوش قولی" در کودک شما نهادینه نشده باشد، می تواند کم کم فاجعه ای بزرگ را رقم بزند. چنان که کوفیان هم "وفای به عهد" نداشتند و در نتیجه فاجعه ای به عظمت ِ عاشورا را به پا نمودند. اما چگونه می توان به بچه ها کمک کرد؟!

١. کلمه "خوش قولی" را در خانه و بین خانواده تان مقدس جلوه کنید و آن را جزو یکی از تعاریف کلامی خود از کودک تان قرار دهید مثلاً "قربون پسر خوش قولم برم". تلاش کنید تا گاهی اوقات موضوع را برایش عجیب نمایید به عنوان مثال وقتی بچه ها کار خوبی مثل نماز خواندن را انجام می دهند یا بدون این که شما گفته باشید در حال کمک به شما هستند، جمله مذکور را بگویید تا با تعجب بگوید: چه قولی؟ آن وقت از فرصت استفاده کنید و بگویید: "این که خدا گفته نماز بخوانید و به پدر و مادر کمک کنید و تو الان داری این کار رو می کنی."

۲. زمانی که کودک از شما وسیله ای خواست، سعی نمایید سر موقع آن را برایش بخرید اما نقش بازی کنید که آن را تهیه نکرده اید. وقتی بچه ناراحتی خود را ابراز نمود، بگویید: واقعاً چقدر بدقولی حس بدی را به وجود می آورد. فقط خواستم نظرت را درباره بدقولی بدانم؛ این هم کادوی شما.

٣. قرارهای بین خودتان مثل تمیز کردن اتاق را به شکل یک قول معرفی کنید و بعد روی دیوار اتاق کودک تان نصب نمایید. یک کاردستی با عنوان "من از بدقولی بدم میاد" را هم درست کرده و آن را بالای قراردادتان بچسبانید تا بچه ها نسبت به انجام قول شان پای بند باشند.

۴. مثل همه ویژگی های تربیتی دیگر، اگر بخواهید خوش قولی را به بچه ها یاد دهید اما خودتان خوش قول نباشید هیچ نتیجه ای نخواهید گرفت.

بدقول ها معمولاً انسان های بی اعتباری هستند که به مرور زمان دیگر کسی روی حرف شان حساب باز نمی کند چه برسد به عابر بانک!! حال، به نظر شما چرا افراد بدقولی می کنند؟ بدقولی یا عهدشکنی دلایل زیادی دارد و می تواند از خانواده نشئت بگیرد به طوری که افراد در این محیط ارزش خوش قولی را درک نمی کنند و این رفتار برای شان به صورت یک عادت نمود پیدا می کند. گاهی این یادگیری در محیط بیرون از خانواده اتفاق می افتد؛ یعنی افراد با دیدن رفتارهای عهد شکنانه ی دیگران، بدقولی را می آموزند و از خود می پرسند: وقتی دیگران به وفای به عهد خود پای بند نیستند، چرا من باید خوش قول باشم؟ البته بخشی از این مسئله نیز به درونی نشدن ارزشی انسانی به نام "خوش قول بودن" باز می گردد بدین معنی که هنگامی که چیزی از شخصی به امانت می گیریم یا وعده ای به کسی می دهیم، بر سر عهد و پیمان خود بمانیم. حالا اگر این ارزش ها درونی نشود، فرد به راحتی زیر ِ حرفش می زند که البته این موضوع هم دلایل خودش را دارد؛ از جمله این که او در این باره آموزش ندیده، در محیطی زندگی می کرده که برای ارزش ها بهایی داده نمی شده و یا برای عدم پای بندی به ارزش ها تقویت لازم را از محیط دریافت نمی نموده مثلاً وقتی فرد اصول اخلاقی را رعایت می کرد هیچ کس ارزش کار او را یادآوری نمی نمود این در حالی ست که تشویق و تحسین جزو پاداش های اجتماعی محسوب می شود و تاثیر زیادی در درونی شدن ارزش ها دارد. البته در این بی نباید به این نکته هم توجه داشت که ریشه ی بعضی از بدقولی ها در بد برآورد کردن زمان است؛ برای مثال هنگامی که فرد به دلیل مشغله کاری حساب زمان از دستش خارج می شود یا ترافیک خیابان ها را از قبل محاسبه نکرده که در نتیجه ی آن، دیر به قرار می رسد.

اغلب اشخاص بدقول، برای کارشان توجیه می آورند. چرا آن ها سعی می کنند همیشه اشتباه شان را با توجیه درست نمایند و به فکر اصلاح رفتار خود نیستند؟ "توجیه کردن" و "دلیل تراشیدن" یکی از روش های دفاع روانی ست که افراد با توسل بدان، بر اشتباهات شان سرپوش می گذارند. در واقع آنان با این کار، علت اشتباه خود را در چیزی به جز خودشان جستجو می کنند همان گونه که ترافیک، مشغله کاری و صدها دلیل دیگر را بهانه قرار می دهند. البته در این راه با نوعی "مسئولیت زدایی" و "شانه خالی کردن" سر و کار داریم که بخشی از آن نیز به فرهنگ جامعه ما باز می گردد چرا که در بین مردم "بدقولی" فراگیر شده و زشتی آن از بین رفته است. حال، اگر بتوانیم هم دلی را در درون مان تقویت و تمرین کنیم و مسئولیت تمام کارهای مان را برعهده بگیریم، تمام رفتارهای ضد اخلاقی از جمله "عدم وفای به عهد" ریشه کن می گردد. "هم دلی" باعث می گردد تا هنگام "بدقولی کردن"، حسی از درون به ما نهیب بزند که "فرد مقابل تا چه اندازه از رفتار ما ناراحت می شود؟ و چه احساس بدی پیدا می کند؟"

اما چگونه می توان به "هم دلی" یکی از عالی ترین مراحل رشد عاطفی، دست یافت؟ لازم به ذکر است که "هم دلی" در دوران کودکی به وجود نمی آید بلکه مهارتی ست که به مرور زمان و در اثر یادگیری کسب می شود. اگر فرد در محیطی زندگی کند که دیگران او را درک ننمایند و یا هنگامی که ناراحت است، کسی از او دل جویی نکند بالطبع او نیز فقط به فکر ِ ارضای نیازهای خود می باشد. اما برعکس، اگر اطرافیان ِ شخصی که مثلاً از موضوعی خجالت کشیده، به سراغش بیایند و به او ابراز دارند که وی را درک می کنند، در واقع راه ِ همدلی کردن را به فرد یاد می دهند. "فراگرفتن هم دلی" از خانواده شروع می شود که در نهادینه شدن آن رتبه نخست را دارد و در مدرسه و در بین گروه هم سالان رشد می کند. "هیجان"ها یکی از مؤلفه های مهم شخصیت و روان هستند و افراد باید آن ها را بشناسند و ابراز دارند. "هم دلی" معمولاً با "هیجان" صورت می گیرد یعنی فرد ِ ناراحت، عصبانی می باشد یا خجالت کشیده و شرمنده است و اگر با او هم دلی کنیم اوضاع بهتر و آرام تر می شود؛ به گونه ای که فرد مقابل می فهمد که دیگران او را درک کرده اند که البته این موضوع باعث نزدیک شدن انسان ها به یک دیگر نیز می شود. این در صورتی ست که اگر فرزند خانواده، این طرز برخورد را از پدر و مادر ببیند، او هم می آموزد که با دیگران این گونه رفتار کند. پس طبیعی ست برای رسیدن به "هم دلی" باید موضوع "درونی کردن ارزش ها" اتفاق بیفتد.

حالا چگونه ارزش های اخلاقی را در درون خود و فرزندان مان نهادینه کنیم؟ ارزش های اخلاقی و انسانی به دو دسته ی شخصی و اجتماعی تقسیم می شوند. به عنوان مثال رعایت نظافت فردی و یا خوش لباس بودن جزو ارزش های شخصی می باشد و وقت شناسی و خوش قول بودن در گروه اجتماعی جای می گیرد. درونی شدن ارزش های اجتماعی که در خانواده امکان انجام آن وجود دارد بسیار حائز اهمیت است. در کل، "درونی شدن یک ارزش" یعنی یک فرد آن ارزش را در درون خود پذیرفته و در هر شرایطی تابع آن می باشد مثل یک کشتی که در دریای مواج به سمتی می رود و سکاندار آن را هدایت می کند. حالا اگر این اتفاق در وجود فرد رخ ندهد، او برای انجام یک رفتار به دیگران نگاه می نماید مثلاً به خود می گوید چون دیگران وقت شناس و پای بند به قول و قرارشان نیستند پس من هم به مانند آنان رفتار خواهم کرد. البته ریشه ی "درونی نشدن ارزش ها" را نیز باید در خانواده جستجو نمود چرا که والدین موظف اند ارزش های اخلاقی را هم به صورت کلامی و هم به صورت عملی، به فرزندان آموزش دهند.

در مورد تفاوت بین "هم دلی" و "هم زبانی" باید گفت که هم دلی یعنی شما در مورد یک موضوع همان حسی را پیدا کنید که طرف مقابل تان دچار آن می باشد که البته باید این احساس مشترک را به صورت زبانی بیان نمایید. اما هم زبانی مقدمه ای برای هم دلی ست بدین معنا که ابتدا باید آن را یاد بگیریم و سپس به هم دلی بپردازیم. در واقع "هم دلی" تلفیقی از هم زبانی و تجسم می باشد به طوری که به فرد این امکان را می دهد که در آن لحظه مشخص همان احساس طرف روبه رو را به درستی درک کند. برای تبدیل هم زبانی به هم دلی هیچ نهادی بهتر از خانواده نیست آن جا که والدین با هم تعامل می کنند و فرزند از لابه لای آن، هم دلی را می آموزد. در این میان، نقش مدرسه هم انکار نشدنی است. 




منابع این نوشتار محفوظ است.

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.